جایگزین مسیر

رویای غیر ممکنی که ممکن شد…

by | دی , ۱۰ , ۱۳۹۳

پایگاه هواداران منچستریونایتد در ایران-اختصاصی

در جایی از رمان هری پاتر، یکی از برترین کتابهای دنیای فانتزی پرستان،  زمانی که هری می خواهد به همگان یادآوری کند که هاگوارتز امن ترین جا برای اقامت و در امان ماندن از لرد سیاه است، می گوید : “مثل این که  ما دامبلدور را داریم. یادتان رفته؟! تنها کسی که لرد ولدمورت را می ترساند” .

قصه‌ی شیاطین سرخ هم از همین جنس است. پیرمرد قصه‌ی ما شاید چوب دستی و ردای جادوگری نداشت، اما به راستی حضورش جایی برای ترس باقی نمی‌گذاشت. دامبلدور قصه‌ی ما را می‌شناسید. نامش الکساندر است. لقبش سر و فامیلیش فرگوسن …

با فرگوسن بزرگ ، الدترافورد دژی تسخیرناپذیر می نمود که قوی‌ترین تیمها هم با ترس و وحشت در آن پای می نهادند. مهم نبود ترکیب تا چه اندازه تهی از ستاره بود یا آمار مصدومان سر به فلک می‌کشید. مهم این بود که بر روی نیمکت‌های الدترافورد، جایی میان آن دیوارهای سرخ رنگ آجری، پیرمردی می‌نشست که رسم بازی را خوب می‌دانست. رسم سروری کردن را. رسم بردن را. بگذارید بی پرواتر باشم. رسم عشق بازی را…

به راستی که داستان منچستر یونایتد و فرگوسن از قامت فوتبال بلندتر است. قصه فراتر از توپ گرد و چمن سبز است. قصه‌ی پیرمرد و شیاطین سرخ از آن عاشقانه هاست. از جنس همانهایی که قلب‌ها را به تپش وامی‌دارد و اشک بر گونه‌ها روانه می‌سازد. مگر می‌شود قریب 30 سال در خوشی‌ها و ناخوشی‌ها، در پیروزی‌ها و شکست‌ها، در شادی‌ها و غم‌ها کنار کسی باشی و عاشق نباشی. مگر جز عشق نیروی دیگری می‌تواند چنین داستان منچستر و فرگوسن را در هم بتند که جداییشان را ناممکن سازد.

روزی که فرگی به الدترافورد آمد، از نام و نشان شیطین سرخ تنها جامهای خاک خورده تالار افتخارات باقی مانده بود. منچستر در باتلاق لیگ دست و پا می‌زد و پیروزی‌های پیاپی بندر نشینان آنفیلد را نظاره می‌کرد. اما فرگوسن که آمد، برگی از تاریخ ورق خورد. فرگی شروع کرد به چیدن آجرها. خشت خشت الدترافورد را از نو ساخت. تیم خودش را ساخت. جوجه‌های خودش را پرورش داد. جوجه‌ها با تعالیم پدر پرواز کردن آموختند. بارها به زمین افتادند اما هر بار پدر آنجا بود. بود و بلندشان کرد. سرپایشان کرد. مهیای نبردشان کرد.

عاشقانه‌های اینچنینی اما، پایانی زیبا می‌طلبند و جز دست تقدیر که می‌توانست پایانی چنان باشکوه برای فرگی و جوجه‌هایش رقم بزند. فینال 99 اوج هنرنمایی جادوگر قصه‌ی ما بود ولی اصلا پایان کار نبود. راستش را بخواهید پیرمرد را گویی پایانی متصور نبود.

sir-alex-ferguson-wallpaper-images-photos-0215190805

نسلهای بعدی نیز از پی یکدیگر آمدند و ستاره شدند. بعضی ماندند و اکثرا رفتند. رفتند تا آینده ی خود را در جایی دیگر بجویند. اما پیرمرد همچنان با صلابت ایستاده بود. گفته بودم که… پیرمرد عاشق بود. تا سالها پس از آن، خلاصه آنچه در الدترافورد می‌گذشت چند کلمه بیش‌تر نبود. افتخار از پس افتخار، پیروزی از پس پیروزی و جام از پی جام. اما اینها دیگر اهمیت نداشت. تا پیرمرد بود، تا نگاهش بود، تا لبخندش بود، مگر اینها اهمیت داشت؟ تماشاگران می‌آمدند تا ستارگان فوتبال را در تئاتر رویاها به نظاره بنشینند، اما همه می‌دانستند در این نمایش نقش اول بر روی صحنه نیست. دیگر همه فهمیده بودند ستاره تئاتر رویاها نیمکت نشینی همیشگی است.

اما جادوگر قصه ما نیز مغلوب حریف بی رقیب تاریخ شد. زمان، رفته رفته موهای پیرمرد دوست داشتنی الدترافورد را سفید کرد. حقیقت چون همیشه به تلخ ترین صورت رخ می‌نمود. رئیس پیر شده بود. قلب تپنده الدترافورد سالها بود که دیگر نای سابق را نداشت. سرانجام رئیس دانست که زمان جدایی فرارسیده است. لعنت به این جدایی ها…

در آن روز خداحافظی، در روزی که پادشاه برای آخرین بار از سربازان خود سان می دید، چشمان اشکبار هواداران، مردی را بدرقه می کرد که شکوه و عظمت را به قلمرویشان بازگردانده بود. مردی که عشق را به آنها هدیه کرده بود. مردی که رویای غیر ممکن را برایشان ممکن ساخته بود. اشتباه نکنید، رویای غیر ممکن پایین کشیدن لیورپول از اریکه قدرت نبود. هر چند رئیس در این امر نیز موفق بود. اما رویای غیر ممکن خود رئیس بود. رویای غیرممکن ما

منچستری‌ها سر الکس فرگوسن بود. رویایی که ممکن شد. تولدت مبارک ای رویای شیرین…

375525_10150366283432746_269070579_n 942758_526943360697920_878701425_n 10636311_726786224061320_743815267652577970_n 1368004740_611527_1368004911_album_grande alex_ferguson_office.jpg__709x472_q85_crop_subsampling-2_upscale article-2255068-001ac4b900000258-34_634x811 ezxfergie0520web Soccer - One 2 One FA Charity Shield - Manchester United v Arsenal sir-alex-ferguson-over-the-years-2000_2674231 Sir-Alex-Ferguson

champions_2013_6.ashx_ lkb0g66kuuqj7hvrxv73

 

۰ Comments