پایگاه هواداران منچستر یونایتد-۵۰ بازیکن برتر تاریخ منچستر (بخش ششم و پایانی)
با بخش ششم و پایانی ۵۰ بازیکن برتر تاریخ باشگاه در خدمت شما هستیم.
در این قسمت به سراغ ۵ نفر دیگر از جاودانههای باشگاه خواهیم رفت. پیشاپیش از طولانی شدن مطلب عذرخواهی میکنیم چرا که به حوصلۀ کم این روزها در خواندن مطالب طولانی آگاهی کامل داریم، اما هر چه نوشتیم دیدیم حق مطلب ادا نمیشود، با تمام شدن مطلب هم حتما حق مطلب ادا نخواهد شد، اما در حد توان کوششی است برای ادای دین به بزرگان و شناساندن آنها به هوادارانی که کمتر با اسطورههای باشگاه آشنایی دارند.
شمارۀ ۵:
دانکن ادواردز
بابی چارلتون او را بزرگترین بازیکن تاریخ باشگاه میداند. ادواردز در نوجوانی به تیمهای پایۀ منچستر پیوست، وقتی اولین بازیش در لیگ دستۀ اول را انجام داد ۱۶ سال و ۱۸۵ روز داشت. از دردانههای بازبی، کاملترین و از بهترین آنها. قربانی دیگر فاجعۀ مونیخ، او در هنگام حادثه زنده ماند، اما بر اثر شدت جراحات ۱۵ روز بعد از حادثه در ۲۲ سالگی جان باخت. نقل قولی از او وجود دارد که وقتی حالش نسبتا رو به بهبودی بود از جیمی مورفی پرسید” جیمی بازیمون با ولورهمپتون کیه؟ نباید اونو از دست بدم.” اما علیرغم علائم امیدوار کننده، او بعد از جنگی دشوار برای زندگی سرانجام در تاریخ ۲۱ فوریه ۱۹۵۸ از دنیا رفت. بیش از ۵۰۰۰ نفر در خیابانها برای مراسم تدفین او حاضر شدند، روی سنگ قبرش نوشته شده “روزی برای به خاطر سپردن، روزی که یادآوریش سخت است، او بدون خداحافظی ما را تنها گذاشت” ادواردز هنوز هم بعنوان یکی از کاملترین بازیکنهای باشگاه شناخته میشود. وی در تمام خطوط هافبک و حتی حملۀ میتوانست بازی کند. چنان تطبیقپذیری و مهارت بالایی داشت که در یک بازی جایگزین مهاجم مصدوم تیم شد و بعد در همان بازی بر اثر مصدومیت دفاع وسط تیم جایگزین وی شد. استنلی متیوز (اولین برندۀ توپ طلا) در مورد ادواردز میگوید: “او همچون صخرهای در یک دریای طوفانی بود” بابی مور او را به صخرۀ جبلالطارق شبیه میدانست. فیزیک قدرتمند او باعث شد لقبهای بیگ دانک و تانک را به او بدهند. از از مستحکمترین بازیکنان تاریخ فوتبال با قدرت بالا، زمانبندی تکلها و تواناییاش در پاس دادن و شوت کردن با هر دو پا از فواصل دور، بعد از به ثمر رساندن گل در یک بازی دوستانه مقابل آلمان غربی، مطبوعات به او لقب “بوم بوم” دادند زیرا “هویتزر در کفشهایش شلیک میشود” و شوتهایش انگار از شلیک یک برتای بزرگ (هویتزر) در کفشهایش ناشی میشوند. دانکن ادواردز اگر زنده میماند همردیف بزرگترین اسطورههای تاریخ فوتبال قرار میگرفت. اما مرگ تراژیکش تاریخ فوتبال را از داشتن استعدادی بزرگ و کمنظیر محروم کرد.
شمارۀ ۴
دنیس لا
لقب کینگ را به وی داده بوده بودند، گلزنیهای پیاپی او در تاریخ باشگاه ثبت شده است. او در ۴۰۴ بازی ۲۳۷ گل به ثمر رساند. هواداران به او لقب پادشاه و لامن دادهاند. دنیس لاو فینال جام قهرمانی اروپا در ۱۹۶۸ را بخاطر مصدومیت از دست داد، زحمات او بعنوان اسطوۀ باشگاه در یادها مانده است. او بعد از رونی و بابی چارلتون سومین گلزن برتر تاریخ باشگاه است. یکی از سه مثلث طلایی آن سالها، یکی از سه برندۀ توپ طلای آن مثلت، سالهای پرافتخار لا برای منچستر بعد از قهرمانی اروپا رنگ باختند. گل پشت پای او به منچستر با لباس منچستر سیتی در فصل ۷۳-۷۴ و سقوط تیم نقطۀ حضیض افول منچستر پس از آن تیم رویایی بود، افولی که نمادش دنیس لا و گلش با لباس سیتی بود، همان کسی که از اصلیترین نمادهای اوج گرفتن بود و هنوز هم مجسمهاش به همراه چارلتون و بست اولدترافورد را مزین کرده است.
شمارۀ ۳
پل اسکولز
بهترین هافبک انگلیسی در میان همنسلان خود، یکی از محصولات آکادمی باشگاه. ۱۵۵ گل در ۷۱۸ حضورش به ثمر رساند. اسکولز از کاملترین و بهترین هافبکهای انگلیس و اروپا به شمار میرفت، تحسین بسیاری از بزرگان همنسل خود مانند زیدان، ژاوی و … را برانگیخت. با ۷۱۸ بازی بعد از گیگز و بابی چارلتون سومین رکورددار تعداد حضور در ترکیب منچستر است دارندۀ ۱۱ عنوان قهرمانی لیگ و دو لیگ قهرمانان اروپا در سال ۲۰۱۲ توسط سرالکس از بازنشستگی فراخوانده شد و دوباره برای باشگاه بازی کرد. اسکولز در سن ۱۴ سالگی برای اولین بار با منچستر تمرین کرد. در سال ۹۳ رسما به تیم اول راه یافت و پیراهن شماره ۲۴ را به تن کرد اما اولین بازی کاملش را در فصل ۹۴-۹۵ برای منچستر انجام داد. بعد از انتقال مارک هیوز به چلسی در فصل ۹۵-۹۶ او فرصت بازی بیشتری به دست آورد و با زدن ۱۴ گل در تمامی رقابتها از ارکان دبل کردن منچستر در آن سال بود. در فصل بعدی وی باز هم لیگ برتر را به همراه منچستر برد و شماره ۱۸ را به تن کرد. این شماره تا ۱۵ فصل بر تن اسکولزی بود. اسکولز از بازیکنان کلیدی فصل ۹۸-۹۹ بود، زنندۀ یکی از گلهای منچستر در فینال اف ای کاپ مقابل نیوکاسل، زنندۀ یک گل در زمین اینتر در یکچهارم نهایی لیگ قهرمانان. او در بازی نیمهنهایی مقابل یوونتوس کارت زرد گرفت و شاید نبود او و روی کین در فینال باعث شد که قهرمانی به آن شکل استثنایی به دست آید، شاید اگر اسکولزی و کین در زمین بودند دیگر افسانۀ شرینگهام سولسشری وجود نداشت و منچستر راحتتر قهرمان اروپا میشد. با آمدن یکی از ناموفقترین خریدهای تاریخ باشگاه که البته از بهترین هافبکهای جهان به شمار میرفت، اسکولز یک خط جلوتر به بازی گرفته شد تا ورون و روی کین در میانۀ میدان بازی کنند. از دیگر نقاط مهم کارنامۀ اسکولزی مشکلی بود که در فصل ۲۰۰۵-۲۰۰۶ برای بینایی وی به وجود آمد، تار شدن بینایی اسکولز نگرانیهایی به وجود آورد که شاید دوران حرفهای او به پایان برسد، اما او بر این مساله غلبه کرد و در آخرین بازی آن فصل مقابل چارلتون به میدان رفت. در ۲۳ آوریل ۲۰۰۸ اسکولز صدمین بازیش را در لیگ قهرمانان مقابل بارسلونا انجام داد که با نتیجه ۰-۰ همراه بود و در بازی برگشت یکی از بهترین و مهمترین گلهایش را به ثمر رساند و منجر به صعود تیم به فینال شد، از بهترین خاطرات هواداران. در بازی فینال پس از برخورد با ماکلهله و مصدومیت و دریافت کارت زرد در دقیقه ۸۷ تعویض شد و ضربات پنالتی را از خارج زمین نظاره کرد. در فصل ۲۰۱۰ یک بار دیگر در سنسیرو و این بار به میلان گل زد در ۳۱ می ۲۰۱۱ اعلام بازنشستگی کرد و به کادر مربیگری ملحق شد و یک بازی یادبود باشکوه با حضور ۷۴هزار نفر برای او برگزار شد. در ژانویۀ ۲۰۱۲ به خاطر بحران مصدومیتهای آن فصل اسکولز از بازنشستگی فراخوانده شد و بعنوان یار تعویضی در دربی منچستر در افایکاپ بار دیگر با شمارۀ ۲۲ به میدان رفت(شمارۀ ۱۸ به اشلی یانگ رسیده بود). در بازی بعدی از ابتدا به میدان رفت و زنندۀ اولین گل تیم در مقابل بولتون بود. بازگشت اسکولز از عوامل تاثیرگذار در آخرین قهرمانی منچستر در لیگ برتر در فصل ۲۰۱۲-۲۰۱۳ بود. وی با اینکه قراردادش را تمدید کرده بود اعلام کرد که دیگر بازی نخواهد کرد. اسکولز ترکیبی اعجاب آور از تکنیک، پاسهای دقیق، بازیخوانی هوشمندانه و شوتهای قدرتمند از فواصل دور بود. یک بازیکن باکس تو باکس سرسخت، همهکاره و سریع، قادر به بازی در تمام پستهای میانی بود. چه هافبک دفاعی، چه هافبک تهاجمی و چه بازیسازی، و این بخاطر استقامت و دید بالای وی در بازی بود. از باهوش ترین بازیکنان عصر خود بود و قدرت بازیخوانی فوقالعادهای داشت. بخاطر تواناییاش در ارسال پاس به مناطق مختلف زمین نقشی کلیدی در تاکتیکهای تهاجمی و ضد حملات مرگبار تیمهای فرگوسن داشت. این نقل قولها در مورد او خواندنی است:
سوکراتس: “به قدری خوب است که میتواند برای برزیل بازی کند، عاشق تماشای بازی اسکولز هستم، پسری با موهای قرمز و پیراهن قرمز”
ژاوی: “بهترین هافبک وسطی که در ۱۵،۲۰ سال اخیر دیدهام، تماشایی، همهکاره، پاسور، قدرتمند، گلزن، توپ را ازدست نمیدهد اگر او اسپانیایی بود بیشتر از اینها دیده میشد. بازیکنان عاشق او هستند”
تیری آنری اسکولز را بزرگترین بازیکن تاریخ لیگ برتر میداند.
پپ گواردیولا که خود عاشق سبک بازی چنین بازیکنانی است اسکولز را بهترین هافبک میان همنسلانش میداند.
اسکولز از معدود بازیکنان انگلیسی بود که قادر به تحمیل بازی تیم و جریان انداختن بازی بود. در بیرون از زمین او اصلا شهرت را دوست نداشت، روی کین با ادبیات خاص خودش در مورد او میگوید “او وجه “celebrity bullshit” فوتبال حرفهای را اصلا دوست ندارد. این عضو کلاس ۹۲ به همراه گری نویل، گیگز، نیکی بات و فیل نویل از مالکان باشگاه سالتفورد سیتی هستند که قدم به قدم و آرام آرام در حال نزدیک شدن به لیگ برتر است. کسی چه میداند؟ شاید روزی سالتفورد سیتی یادآور روزهای خوشی باشد که اسکولز و کلاس ۹۲ برای باشگاه رقم زدند.
شمارۀ ۲
بابی چارلتون
تا قبل از وین رونی بهترین گلزن تاریخ باشگاه و تیم ملی انگلیس بود، دومین گلزن برتر باشگاه با ۲۴۹ گل زده، یکی از دو انگلیسی تاریخ که جام جهانی و جام قهرمانی اروپا را برده است. از بازماندگان فاجعۀ مونیخ که همچنان یک شمایل باشگاه است و حضورش در اولدترافورد دلگرم کننده است. در سن ۱۵ سالگی به همراه مکگویین به باشگاه پیوست. از دردانههای بازبی بود و از امیدهای باشگاه برای بازسازی و احیای تیم پس از جنگ جهانی دوم، قبل از اینکه در در اکتبر ۵۶ اولین بازیش را انجام دهد گلهای فراوانی در تیم رزرو و تیم جوانان به ثمر رساند. چارلتون از اعضای تیمی بود که بعنوان اولین تیم انگلیسی در جام قهرمانی اروپا به میدان رفت و در نیمهنهایی به رئال مادرید باخت. شهرت دردانههای بازبی فصل بعد بیشتر هم شد، آنها در یکچهارم نهایی به ستارۀ سرخ بلگراد خوردند و پس از برد ۲-۱ در خانه در بازی برگشت چارلتون دو گل به ثمر رساند و پس از تساوی ۳-۳ منچستر در مجموع به جمع چهار تیم راه یافت، آنها از امیدهای اصلی قهرمانی اروپا بودند تا اینکه فاجعۀ مونیخ رخ داد. هواپیمای حامل بازیکنان و کادر باشگاه پس از بازگشت از یوگسلاوی در مونیخ برای سوختگیری توقف کرد، یخزدگی باند فرودگاه سرعت لازم برای بلند شدن هواپیما را تامین نکرد و پس از دو تلاش ناموفق در سومین تلاش خلبان برای پرواز فاجعه رخ داد. نگرانیهایی بین بازیکنان به وجود آمده بود، چارلتون و دنیس وایولت جایشان را با تامی تیلور و دیوید پگ عوض کردند که عقب هواپیما را امنتر میدانستند. برخورد هواپیما به فنس در انتهای باند و یک خانه و آتشسوزی و … شرح فاجعه مفصل است و در این مقال نمیگنجد، چارلتون در حالی که روی صندلیاش بند شده بود، از کابین بیرون افتاده بود. هری گرگ از یک قسمت هواپیما که آسیب ندیده بود برای نجات بقیه استفاده میکرد. یکی از کسانی که توسط عملیات نجات تکنفرۀ هری گرگ از مرگ نجات پیدا کرد بابی چارلتون بود. هری گرگ، چارلتون و دنیس وایولت را از هواپیمایی که هر لحظه احتمال انفجارش میرفت، بیرون کشید، گرگ فکر میکرد آنها مردهاند، به هواپیما برگشت تا بازبی و بلنک فلاور را نجات دهد و وقتی برگشت دید که چارلتون و وایولت از صندلیهایی که به آن بسته شده بودند جدا شده و در حال نگاه کردن به لاشۀ هواپیمای منفجر شده هستند، چارلتون یک هفته پس از آن در بیمارستان بود، هفت تن از همتیمیهایش شامل تیلور و پگ که از ترس جایشان را با چارلتون و وایولت عوض کرده بودند، مرده بودند. کاپیتان باشگاه راجر بایرن، مارک جونز، بیلن ویلن، ادی کولمن و جف بنت، و دانکن ادواردز که دو هفته بعد از فاجعه بر اثر شدت جراحات مرد. چارلتون با جراحات کمتری زنده ماند، از هشت بازیکن دیگری که زنده مانده بودند دوتایشان به قدری مجروح شدند که دیگر نتوانستند بازی کنند. چارلتون امید باشگاه برای ادامه دادن بود. به لطف حضور چارلتون فاجعۀ مونیخ، مرگِ باشگاه نبود، هرچند که در ادامۀ همان فصل در نیمهنهایی اروپا به میلان باختند و در لیگ هم از قهرمانی جا ماندند. اما پروژۀ بازسازی باشگاه کار آسانی نبود، در ۱۹۶۳ چارلتون سرانجام بعد از حضور در سه فینال یک مدال قهرمانی به دست آورد. از خاکستر مونیخ باشگاهی برخاسته بود که در ۱۹۶۵ و ۱۹۶۷ قهرمان لیگ شد و سرانجام در ۱۹۶۸ تبدیل به اولین باشگاه انگلیسی قهرمان اروپا شد. تقریبا ده سال پس از فاجعه. یک شب فوقالعاده احساسی برای باشگاه و برای چارلتون که در برد ۴-۱ برابر بنفیکا دو گل به ثمر رساند و بعنوان کاپیتان، جام قهرمانی اروپا را ده سال بعد از آن شب تلخ بالا برد. دفعۀ بعدی که از صفحۀ تلویزیون سربابی چارلتون را در اولدترافورد دیدید که مثلا برای گلزنی مایکل کریک ایستاده و تیم را تشویق میکند به یاد بیاورید که او بخشی از پروژۀ بازسازی تیمی ویران شده بود. او از دردانههای بازبی بود که یک تراژدی عظیم را به چشم دید، اما خاکسترهای مونیخ او را مایوس نکرد تا ده سال بعد در شبی که غم و خوشحالی توامانی داشت، همان باشگاه را به قهرمانی اروپا برساند. منچستر یونایتد را.
شمارۀ ۱
رایان گیگز
عنواندار ترین بازیکن لیگ، ۱۶۸ گل در ۹۶۳ حضور. ۱۶امین بازیکن تاریخ فوتبال از نظر تعداد بازی(در کنار اسطورههایی چون پیتر شیلتون، روبرتو کارلوس، خاویر زانتی ،ری کلمنس، ژاوی، مالدینی، بوفون و …) و البته از نظر تعداد بازی باشگاهی در یک تیم حتی از مالدینی (۹۰۲ بازی برای میلان) و زانتی (۸۵۸ بازی برای اینتر) و … بالاتر است. همۀ عناوین را حداقل یک بار کسب کرد. پرافتخارترین فوتبالیست تاریخ بریتانیا ۱۳ قهرمانی لیگ، دو لیگ قهرمانی اروپا، ۴ جام حذفی، ۸ جام اتحادیه، ۱ سوپرکاپ، ۱ جام بینقارهای و ۱ جام باشگاههای جهان، رکوردهایی را جابجا کرد که هیچ وقت تحتالشعاع قرار نخواهد گرفت. گیگز در ۱۴ سالگی در سال ۱۹۸۷ به منچستر پیوست. اولین بازی حرفهایش را در ۱۹۹۱ برای باشگاه انجام داد و تقریبا از فصل ۲۰۰۷ با مصدومیتهای نویل، کاپیتان باشگاه شد. تنها بازیکنی که در همه ۲۲ فصل اول تاریخ لیگ برتر بازی کرده است و تنها بازیکنی که در ۲۱ فصل اول لیگ برتر موفق به گلزنی شده است. گیگز از آیکونهای ماندگار باشگاه است، نقل قول معروف چند سال پیش کانتونا در مورد گیگز را حتما شنیدهاید “وقتی من به باشگاه آمدم گیگز عضوی از تیم بود، حالا من سالهاست بازنشسته شدم و او همچنان بازی میکند”. بازی تکراری نیمهنهایی جام حذفی در فصل ۹۸-۹۹، تیم ده نفره منچستر، ویرا توپ را از دست میدهد، گیگز از وسط زمین توپ را بر میدارد، نصف آرسنال شامل تونی آدامز، لی دیکسون و مارتین کیون را دریبل میکند، همانند یک مار حرکت میکند و توپ را به طاق دروازۀ سیمن میکوبد، پیراهنش را در میآورد و در دست میچرخاند و خوشحالی میکند، چرا که او استارت یک فصل رویایی را زده است. دیگر نقطۀ اوج گیگزی زدن گل دقیقۀ ۹۰ به یوونتوس در همان فصل است. همان فصلی که پر از فرگیتایم بود و گیگز که نماد دو تا از بهترین فرگیتایمهای تاریخ منچستر است. مرور دوران ورزشی گیگز در این مجال نمیگنجد، فقط به همین اکتفا کنیم که گیگز عضو ثابتی از نسلهای مختلف تیمهای سرالکس بود، از قهرمانیهای دورۀ کانتونا و اروین گرفته تا سهگانه ۹۹ و فتح جزیره برای سه فصل متوالی و کسب دومین قهرمانی اروپا به همراه رونالدو و رونی و … او در آخرین فصل فرگوسن هم عضوی از تیم برندۀ جزیره بود. گیگز یکی از بهترین بازیهای عمرش را در همان فصل مقابل رئال انجام داد(همان بازی که نانی به ناحق اخراج شد) متفاوت با همۀ آنچه که از گیگز میشناختیم. او همیشه برای غافلگیری ما چیزی در چنته داشت و ما هیچ وقت تصور روزهای بدون گیگز را نداشتیم، چرا که از وقتی طرفدار منچستر شده بودیم تا همین سه چهار سال پیش، گیگز همیشه بود. او بخشی از منچستر بود، حتی وقتی مربی شد خیلیهامان نگران شدیم که نکند گیگز قربانی دوران رکود شود، هنوز هم رویای خیلی از ماها این است که گیگز روزی برگردد و سرالکس فرگوسن دوم ما باشد. کسی لایقتر از او برای جانشینی فرگوسن میشناسید؟
۰ Comments