جایگزین مسیر

امید…چه واژه قشنگی

by | اسفند , ۲۸ , ۱۳۹۴

امید…چه واژه قشنگی

پایگاه هواداران منچستریونایتد  – اختصاصی

ساعت ۲:۲۰ است. زمان می‌گذرد. ثانیه ها با سرعت جای خود را به دیگری میدهند. گویا آنان هم از این شب خفت بار گریزان اند. می‌خواهند سریع‌تر به صبح برسند تا درد شکست کمتر شود، شکستی به قیمت تحقیر در تئاتر رویاها. و چه اسم قشنگی… تئاتر رویاها. تئاتری که چند صباحی است صحنه گردانان آن رویاسازی نمی‌کنند. تئاتری که دیگر فقط برای حریفان رویایی است. شاید اگر سر بابی چارلتون کبیر، آن نماد ققنوس از خاکستر برخاسته منچستر، این روزها را پیش بینی می‌کرد هرگز این خانه را تئاتر رویاها نمی نامید.
ثانیه ها همچنان در گذرند. گویا می‌خواهند سریع‌تر ساعت ها و روزها را جلو ببرند تا صدای فریاد و شادی هواداران حریف بر جنازه منچستر بزرگ، در میان بهت و سکوت دردناک هواداران خودی، دیگر به گوش نرسد. چه تئاتر و چه نمایشی بود! نمایش پیروزی اسکاورها بر شیاطین، شیاطینی که دیگر فقط رنگ سرخ پیراهنشان آن ها را از حریف متمایز میکند. شیاطینی که عمری حریفان خود را نقره داغ کردند و امشب در تئاتر رویایی، در جهنم الدترافورد، خود نقره داغ شدند.

پایگاه هواداران منچستریونایتد - امید...چه واژه قشنگی - سر الکس فرگوسن
ساعت ۲:۵۰ است. تلاش ثانیه ها برای سپری کردن زمان ستودنی است اما فایده چندانی ندارد. گویا این تقاصی است که یونایتدی ها باید بدهند. تقاص بابت ۲۷ سال پادشاهی ظالمانه بر جزیره.
می‌گویند هر فرازی، نشیبی در پی دارد ولی ما با این جمله غریبه ایم. پیرمرد دوست داشتنی ما ۲۷ سال بود که در فرهنگ لغتش فقط فراز را برای ما معنی کرده بود، فقط پیروزی را، فقط امید را. خبری از نشیب و شکست و یاس نبود. می‌گویند بعضی چیزها هیچوقت تکرار نمی شوند. ما معنای این عبارت رو خوب می فهمیم. با تک تک سلول های بدنمان حسش میکنیم. خوشا به حال ما که دوره حکمرانی سرالکس دوست داشتنی را با منچستر دیدیم. سال ها بعد وقتی قهوه در دست کنار شومینه نشسته ایم، با غرور و افتخار به فرزندانمان می‌گوییم شما هرگز معنای عشق را نمیفهمید؛ معنای امید را. شما هرگز سرالکس را در کنار نیمکت نخواهید دید، چون شما از نسل ما نیستید. نسلی که افتخار این را داشت که سرالکس را کنار زمین ببیند. سر الکسی که هرگز تکرار نخواهد شد.
زمان همچنان در حال سپری شدن است. توانش کم شده اما همچنان می‌دود. می رود که این فصل را به پایان برساند به این امید که فصلی درخشان با مردی خاص در پیش است. امید…چه واژه غریبی شده است در این ۳ سال لعنتی! گویا باید لغت نامه خود را باز کنم تا معنای آن را درک کنم. آری لغت نامه لازم است؛ لغت نامه ای که پیر دوست داشتنی الدترافورد برایمان یادگار گذاشته.

پایگاه هواداران منچستریونایتد - امید...چه واژه قشنگی - سر الکس فرگوسن (2)
ساعت ۳:۰۴ است. لغت نامه را ورق میزنم. ناخودآگاه اشکم سرازیر می شود. نه بخاطر امشب. نه! بلکه به خاطر دیدن واژگانی که این ۳ سال کمتر دیده ام: آرزو،افتخار،شهامت و … امید. پیدایش کردم. لغتی که سال ها برایمان قابل لمس بود. نیازی نبود کتابی را ورق بزنیم تا پیدایش کنیم. کافی بود آن جعبه جادویی را روشن کنیم و به انتظار بازی تیم محبوبمان بنشینیم. به انتظار فرگی تایم ها. چه دورانی بود…
ساعت ۳:۰۴ دقیقه است. عجیب است. زمان دیگر نمی‌گذرد. ثانیه ها از پای افتاده اند. گویا دیگر رمقی ندارند. ثانیه‌ها هم از دیدن بازی امشب شرمسارند. شاید هم نمی گذرند تا شاهد بازی دیگری از تیم پیرفرسوده هلندی نباشند و چه بهانه ای بهتر از این برای توقف ثانیه ها.
اما من دست بردار نیستم. امشب حال و هوای تئاتر رویاهای سر الکس را دارم. تئاتری که در یک کلام خلاصه میشد: امید
امشب آن قدر به انتظار مینشینم تا ثانیه ها از شب بیداری من خجالت زده شوند. امشب به این امید بیدار می مانم که رویاپردازی هایم اندکی رنگ واقعیت به خود گیرد. چه زیبا گفت اندی دوفرین که امید شاید بهترین چیزها باشد و چیزهای خوب هرگز نمی میرند.
لغت نامه را میبندم. واژه مورد نظرم را پیدا کرده ام. حالا تنها کاری که باید انجام دهم امید داشتن است. امید به روزی که باد بر پرچم های سرخ منچستر بوزد. امید به روزی که دیگر برای درد دل دست به قلم نشوم.
و امید به روزی که معشوقه ام یونایتد را در جایگاه واقعیش ببینم…

۰ Comments