در ادامه ی سری اسطوره های یونایتد، در این پست به بازیکنی می پردازیم که جلوه گر سلطه ی باشگاه در دهه ی نود میلادی بود : اریک کانتونا
پایگاه هواداران منچستریونایتد در ایران – در داستان موفقیت های سر الکس فرگوسن در یونایتد، لحظه های مؤثر و تعیین کننده ی زیادی وجود داشت.
مارک رابینزی که با گلزنی اش در دور سوم جام حذفی در برابر ناتینگهام فارست سال 1990، برگ برنده ی فرگی شد و شغل او را برایش حفظ کرد.
تصمیم جسورانه ی فرگوسن برای بازی ندادنِ جیم لیتون در بازی تکراری فینال همان سال.
دو گل لحظات پایانی استیو بروس در برابر شفیلدونزدی در راه رسیدن به اولین عنوان قهرمانی لیگ برتر سال 1993- متولد شدن اصطلاح ” فرگی تایم “
و ناجی شدن تدی شرینگهام و اوله گونار سولشائر برای کامل کردن سه قهرمانی سال 99 . هر کدام از این ها در تاریخچه ی حضور بیش از ربع قرنی اسطوره ی اسکاتلندی در اولدترافورد جایگاه خود را داشت.
اما شاید درخشان ترین نقطه در این داستان، موقعیتی بود که در یک مکالمه ی تلفنی در نوامبر 1992 به وجود آمد.
قضیه از درخواست سرمربی لیدزیونایتد شروع شد که تلاش کرد دنیس اروین را به خدمت بگیرد، اما این اقدام به فروش اریک کانتونا به منچستریونایتد انجامید.
مدیر وقت یونایتد، مارتین ادواردز، با مدیر اجرایی لیدز، بیل فودربی، در حال گفتگو بود که در همین حین فرگوسن سریع چند کلمه روی کاغذ نوشت و به ادواردز داد. متن پیام این بود : ” از او درباره ی اریک کانتونا سؤال کن. “
مردی که با لیدز در فصل قبل، قهرمانی را از یونایتد گرفت، می بایست تبدیل به سازمان دهنده ی اولین تیم بزرگ فرگوسن در اولدترافورد شود. مرد فرانسوی تکه ی آخر پازل یونایتد برای رفع مشکلات و رسیدن به عنوان قهرمانی پس از 26 سال بود.
آن ها 12 ماه بعد دومین عنوان را هم به دست آوردند – کانتونا، جادوگری با نمایش های تماشایی و غیرعادی و توانمند در برگرداندن ورق بازی های دشوار بود.
این اتفاقات درون زمین بازی بود. خارج از آن، او شالوده ی مسیر را برای سال های موفقیت بنا نهاد. و الهام بخش کلاس 92 در زمین تمرین شد. دیوید بکهام و پل اسکولز، به دنبال رقابت با پادشاه اولدترافورد بودند.
به همان اندازه که در ابتدا نفوذ کانتونا قابل توجه بود، در وهله ی دوم شاید این موضوع وجود داشت که او جایگاهش را به عنوان یک اسطوره نه تنها در باشگاه، بلکه به صورت گسترده در ورزش انگلیس مستحکم کرد.
او پس از ضربه ی کونگ فوی ناپسندش به یک هوادار کریستال پالاس در 1995 وجهه ای از یک مرد تغییریافته را داشت.
محرومیت او، امیدهای یونایتد را برای کسب سومین قهرمانی پیاپی از بین برد – بلکبرن آن ها را ناکام گذاشت.
زمانی که کانتونا برگشت، تیمی که او ترک کرده بود مهره های کلیدی مثل پل اینس، مارک هیوز و آندری کانچلسکی را از دست داده بود.
به جای آن ها بکهام، اسکولز، بات و نویل ها آمده بودند.
کانتونا نقش فرماندهی تیم و سرپرستی و هدایت این ستاره های درخشان جوان را به عهده گرفت و آن ها را به سوی دبل کردن فتح لیگ در سه فصل، برای دومین بار پیش برد.
گل پیروزی بخش او در برابر نیوکاسلی که با اختلاف پیشتازی می کرد، و همینطور در فینال جام حذفی برابر لیورپول، نفوذ و شهرت او را در تیم به اوج رساند.
منتقدان او مدعی هستند که او درخشش بازی های داخلی را هرگز در بازی های اروپایی از خود نشان نداد – اما با استدلال می توان گفت که هیچ بازیکنی در آن زمان بیش از او در قراردادن یونایتد در آن جایگاه نقش نداشت.
با این وجود او بازنشستگی ناگهانی اش از فوتبال را در سال 1997 اعلام کرد، در حالی که تنها 31 سال داشت. کانتونا کمی بیش از پنج سال در انگلیس بود، و در این مدت پنج عنوان قهرمانی را در شش فصل با دو باشگاه مختلف (یونایتد و لیدز) به دست آورد.
تنها فصلی که او بدون کسب جام به پایان رساند فصلی بود که در میانه ی آن محروم شده بود.
او یکی از شماره هفت های محبوب یونایتد بود که برای همیشه نامش در تئاتر رویاها جاودانه خواهد ماند : پادشاه اولدترافورد
” خیلی افتخار می کنم که هواداران هنوز سرود من را می خوانند، اما از فردایی که دیگر این کار را نکنند می ترسم.
می ترسم، چون عاشق آن هستم. و هرچیزی که عاشقش هستی، می ترسی که از دستش بدهی.
من عاشق منچستریونایتد هستم.”
– اریک کانتونا
۰ Comments