جایگزین مسیر

لوییز در این میان آنی که عاشقش هستی بیش از همه آسیب میبیند

by | دی , ۵ , ۱۳۹۴

لوییز در این میان آنی که عاشق هستی بیش از همه آسیب میبیند- پایگاه هواداران منچستریونایتد:

یک بعداز ظهر آرام شنبه در کافه Sugar که درخیابان تیب قرارداشت. آن روز معروف بود به باکسینگ دی. شاید به خاطر همین بود که خیابان و کافه خلوت بودند. در کافه تنها یک مشتری دیده میشد. او یک خانم با موهای تیره بود که لباس های ساده و در عین حال شیکی برتن داشت. دکور چوبی کافه تنها چیزی بود که توجه را جلب خودش میکرد. او ( خانم) با آرامش و کلاس خاصی به سمت صندلی خودش میرفت. کسی نمیتوانست بگوید که آیا او از شوهرش حمایت میکند و یا در قلبش برای او آرزوی شکست میکند که شاید شوهرش بعد از آن بتواند به قولی که بارها آن ها شکسته عمل کند.

مسیول کافه به سمت وی رفت و در این حال صدای مردی از پشت کافه به گوش میرسید که بلند داد میزند. مسیول کافه که یک زن بود از مشتری خانم خودش خواست تا یک لحظه حواسش به کافه باشد تا وی به عقب کافه برود و ببیند که چه اتفاقی افتاده. چند لحظه بعد او به سمت مشتری برگشت در حالی که صورتش کمی از خجالت و عصبانیت سرخ شده بود.

“مرا ببخشید خانم ترووس. شوهر من یک نانوای فوق العاده است ولی عشقش به فوتبال بیش از اندازه است.”

مشتری خانمی که بر روی صندلی خودش نشسته بود دستانش را روی یکدیگر گذاشت و گفت

“من این حس تورا به خوبی درک میکنم الیزابت.”

لحجه ی او کمی عجیب بود. او اهل کجا بود؟ هلند یا بلژیک؟ لیز( صاحب کافه) هیچوقت این را نتوانست به خاطر بیاورد. چه فرقی میکرد که او اهل کجاست. مردها در همه جای دنیا عاشق فوتبال هستند و هیچ چیز دیگر برایشان مهم نیست. حتما او هم اینگونه مردان را دیده.لیز از مشتری خودش پرسید:

“میتونم برای شما چایی بیاوردم؟ “

– “مشتری : لطفا.”

لیز به سمت جای خودش رفت تا چای مشتری را آماده کند. درست در لحظه ای که چای آماده شده بود ناگهان یک صدای داد بلند دیگر از سمت آشپزخانه به گوش رسید. اینبار صدای داد و بیداد خیلی بیشتر از دفعه ی قبل بود جوری که حتی با بسته بودن در آشپزخانه صدای زیادی به سمت کافه آمد. همین صدا باعث شد که لیوان چای از دست لیز( صاحب کافه) بیفتد و بشکند. چای همه جا ریخته و بر روی پیراهن و پیشبند الیزابت ( لیز) رد چای گذاشته است.

– ” او دیگر از حدش رد کرده است. “

مردی کوتاه قامت با پیراهن سفید و یک پیشبند که بر روی شلوارش بسته است از آشپزخانه به سمت کافه آمد. میشد اثر آرد نانوایی را روی دست های او دید. او به سمت لیز رفت

– “متاسفم عشقم. هنوز نیمه ی اول تمام نشده و آنها از استوک دو گل دریافت کرده اند. امیدوارم که تورو زیادی نترسانده باشم. بگذار دست هایت را ببینم…. زیاد بد به نظر نمیرسد. عزیزم این حوله را روی دست هایت بگذار. لعنتی.. من واقعا اینبار خرابکاری کرده ام. پیراهنت از بین رفته است نه؟( به خاطر لکه های چای) واقعا عذر میخواهم . نمیدانم چرا نمیتوانم خودم را کنترل کنم. بذار کمکت کنم.”

او یک دستمال از جیب عقبی شلوارش در آورد و شروع کرد که لکه های چای را از روی لباس همسرش پاک کند ولی اینکار او بدتر چای را روی پیراهن سفید همسرش پخش کرد و بدتر شد. لیز نیز که بسیار عصبی بود دست های شوهرش را پس زد و در حالی که گریه میکرد به شوهرش نگاه چپی انداخت و با عصبانیت گفت:

“هنری!”

– “هنری که نمیدانست چکار کند گفت . ببخشید لیزی.. من به آشپزخانه برمیگردم. ببخشید.”

لیز به سمت مشتری تنهای خودش بازگشت و از اینکه هنوز او آنجا بود شوکه شده بود. سر خانم ترووس در دستانش بود و به شدت تکان میخورد. لیز یک لحظه فکر کرد که به خاطر این اتفاق حال مشتری اش بد شده است و هنوز یک جمله کامل از دهانش خارج نشده بود که خانم ترووس( مشتری) سرش را بلند کرد. او داشت میخندید! و تکان خوردن او از خندیدن بوده.

خانم ترووس به لیز گفت:” اوه عزیزم ببخشید. من خوب هستم فقط داشتم میخندیدم به کار اشتباهی که خودم انجام دادم.”

– “لیز: اشتباه شما؟ چطور این اتفاقات اشتباه شما هستند؟”

– “مشتری: بذار فقط بگم که من بیش از اندازه ای که تو به همسرت اجازه دادی تا خودش را نابود کنم به همسرم اجازه اینکار را داده ام.”

– “لیز: من حقیقتا متوجه حرف های شما نمیشوم”

– “مشتری: بیخیال آن باش فعلا. فقط از هنری بخواه که فردا روزنامه را به تو نشان بدهد. همه چیز را ان موقع میفهمی. “

خانم ترووس در حالی که از صندلی اش برمیخواست دستی بر گردن لیز انداخت و گفت.

– ” بذار تا اون موقع کمکت کنم خرابکاری شوهرت را درست کنی. من هم وقتی همسرم از استوک برگشت کارهای او را درست میکنم.”

——

لوییز فن خال به همراه همسرشواقعا یک کافه با این مشخصات در خیابان تیب منچستر وجود دارد ولی هنری و لیز هر دو شخصیت های ساختگی این داستان هستند. و آیا اینکه ترووس فن خال طرفدار چای است یا قهوه را نمیدانیم. فقط این را میدانیم که او کسی است که دوست دارد لوییز را در کنارش داشته باشد. این آروزی چندین سال اخیر اوست. با این نتایج کنونی که لوییز فن خال در منچستر کسب کرده است شاید خیلی از ما چنین آرزویی داریم که لوییز بیش از این آرزوی همسرش را نادیده نگیرد چرا که در یونایتد موفقیت مدت هاست حس نشده و لوییز فن خال فقط از همسرش دور شده است. بهتر است هرچه زودتر از شرایط کنونی یک اتفاق خوب به دست بیاید. لویی شاید وقت آن شده باشد که به همسرت برسی.

لوییز فن خال به همراه همسرش

۰ Comments