جایگزین مسیر

منچستریونایتد مدیون تو خواهد بود

by | آبان , ۲۴ , ۱۳۹۳

پایگاه هواداران منچستریونایتد در ایران:  (اختصاصی)

جنگ جهانی دوم پایان یافت و فوتبال وارد عصر جدید خود پس وقفه ای ۴ ساله شد. تیم ها کم کم به روزهای عادی خود بازگشته و برای شروع لیگ های فوتبال و مسابقات آماده می شدند . در این میان مدیران باشگاه منچستریونایتد دست به انتصابی عجیب زدند و در سال ۱۹۴۵ ، “مت بازبی” بازیکن سابق دو دشمن دیرینه تیم خود ، یعنی لیورپول و منچستر سیتی را به عنوان سرمربی خود انتخاب کردند.

545764_199578723487338_100003056347478_289563_1355229893_n

بازبی در کمتر از ۱ سال بعد مردی را به عنوان دستیار انتخاب کرد که ترکیب این دو نفر ، یونایتد را وارد دوره ای جدید از تاریخ خود کرد . آن شخص جیمی مورفی نام داشت که در پرورش بازیکنان جوان فردی چیره دست و ماهر بود. وی با جذب بازیکنان نوجوان و پرورش آنها فلسفه منچستریونایتد را بنا کرد و این موضوع تا سال ها بعد نیز در منچستریونایتد ادامه داشت . ارتباط بسیار خوب وی با بازیکنان جوان تیم و شیوه تمرینی وی باعث بوجود آمدن نسلی طلایی شد که به “بچه های بازبی” معروف شد.

twb22.blogspot.com-----665 (1)

بازیکنانی نظیر “روجر بیرن” ، “مارک جونز” ، “دنیس وایولت” ، “دیوید پگ” ، “جئوف بنت” ، “ ادی کلمن ” ، “تامی تیلور” ، ” بیلی ویلان” ، “سربابی چارلتون ” و “دانکن ادواردز” که دانکن از دید بسیاری از کارشناسان بهترین فوتبالیست تاریخ بریتانیا نام برده می شود.

The Busby Babes Back Row Edwards. Foulkes. Jones. Wood. Colman. Pegg Front Row Berry. Taylor. Byrne. Whelan. Viollet.

این نسل توانست در ۱۹۵۲ ، پس از ۴۱ سال ، یونایتد را بار دیگر بر بام فوتبال انگلستان قرار دهد و تا سال ۱۹۵۷ نیز دو قهرمانی لیگ دیگر نیز به کارنامه یونایتد اضافه کند.

Manchester United captain Roger Byrne holds the Football League Division One trophy above his head after the presentation at Old Trafford, 21st April 1956

مورفی در مهار حاشیه ها و سرکشی جوانان تیم نیز نقش مهمی داشت ، وقتی در سال ۱۹۵۶ ، جوانکی به نام بابی چارلتون با حالتی نا امیدانه به بازی نکردن خود اعتراض کرد ، جیمی مورفی او را از زمین تمرین به درون استادیوم اولدترافورد برد و این جملات را به وی گفت و انگیزه خوب تمرین کردن و بهتر شدن را درون بابی ایجاد کرد :

“اولدترافورد ، این زمین درست در وسط بزرگترین ایالت صنعتی کشور هست ، در آنجا افرادی هستند که پوشاک مردانه تولید می کنند ، آنجا کارگران ، کارمندان و کارخانه داران ، آنها تا وقتی در اینجا نباشند هیچ وجه مشترکی ندارند ، ما افتخار آن ها هستیم ، در پایان هفته این ما هستیم که دنیا رو به کام اونها شاد می کنیم ، ما به آنها بهترین ها را مدیونیم ، حالا تو قرار هست جلوی آنها بازی کنی ، من و آقای بازبی باید بدانیم که روز شنبه ساعت ۳ بعد از ظهر در مقابل همان ۸۰ هزار نفر بهترین بازی خودت رو انجام خواهی داد ، اما در حال حاضر این باشگاه و این زمین هیچ دینی به آقای بابی چارلتون ندارد ، حالا تو میخوای کار کنی یا ناله کنی؟ ما قرار است کار بزرگی انجام دهیم بابی ، همه این ها برای تو خواهد شد ، قول میدهم ”

sss

بی دلیل نیست که سر بابی چارلتون درباره جیمی این نظر رو دارد : او یک معلم فوق العاده بود، تأثیرگذارترین معلمی که در دوران ورزشی خود دیدم.حتی در طول موفقیت در جام جهانی ۱۹۶۶ نیز صدای او در شهر منچستر در گوش من طنین انداز بود و به واضح ترین شکل آن را می شنیدم و انگیزه می گرفتم .

مورفی در جنگ های روانی قبل و بعد از بازی نیز نقش مهمی را ایفا می کرد و روحیه تیم خود را بالا می برد.

ویلف مکگینس می گوید: “اولین بازی من در برابر ولور همپتون بود که جیمی به کنارم آمد و از من خواست که روزگار یار مقابلم را سیاه کنم. جیمی به من گفت که « مهاجم وسط آنها، “پیتر برودبنت”، به پولی که من قرار است به عنوان جایزۀ ببرم ، چشم دارد و با پولی که حق مادرم است با او شرط بسته ام و اگر ببازم او حق مادرم را خواهد گرفت.» وقتی سخنرانی پرحرارت جیمی پایان یافت ، من به قدری عصبانی و پر انگیزه شده بودم که حتی حاضر بودم در آن لحظه آدم بکشم! قبل از شروع بازی، پیتر به سمت من آمد و برایم آرزوی موفقیت کرد ، اما در عوض من با بد و بیراه و عصبانیت پاسخ او را دادم. این موضوع سختگیرانه و بی رحمانه بود، اما راه درست بود، این قانون مورفی بود”.

جیمی مورفی به واسطه کارنامه خوب خود در سال ۱۹۵۶ ، به سمت سرمربی گری تیم ملی کشورش ، ولز نیز منصوب شد که همین موضوع بعد ها باعث حفظ جانش شد. هنگامی که میخواست به همراه تیم به بلگراد سفر کند ، بازبی او را متقاعد کرد که به تیم ملی کشورش کمک کند تا برای رقابت های جام جهانی آماده شود .

در ساعت ۱۵:۰۵ دقیقه ۶ نوامبر ۱۹۵۸ ، هواپیمای حامل بازیکنان یونایتد در راه برگشت ، در مونیخ دچار حادثه شد و ۸ تن بازیکنان تیم در این حادثه کشته شدند و شیرازه تیم قدرتمند جیمی مورفی و سرمت بازبی از هم پاشیده شد. مورفی پس از این حادثه به مونیخ رفت و کاملا بهت زده شد ، اما ترس خود را بروز نمیداد ، بیلی فولکس بازیکن یونایتد که از آن حادثه نجات یافته بود بعد ها عنوان کرد که وی را در حال اشک ریختن در گوشه ای از بیمارستان روی پله ها دیده است.

qqqqqq

پس از این حادثه مدیران باشگاه به دلیل خساراتی که تیم متحمل شده بود و نداشتن پول کافی برای پرداخت هزینه بیمارستان بازیکنان و جذب بازیکنان جدید ، در جلسه ای با حضور جیمی مورفی تصمیم به تعطیل شدن باشگاه گرفتند که با مخالفت مورفی با این جملات روبرو شد:

tttttt

“نه ، این باشگاه بیش از زمان دیگری نیاز به توجه دارد ، بگذارید صحبت کنم ، من آن بچه ها را بهتر از هرکس دیگری میشناسم ، من آن ها را پیدا کردم ، بزرگ کردم ، من صبح ، ظهر ، شب ، در برف و باران با آنها بوده ام ، آنها به من اجازه دادند که زندگیشان را برایشان برنامه ریزی کنم ، از زمین بلندشان کنم و دستمزد مرا دادند ، آن ها به باشگاه با مهارت ، اشتیاق و حالا با زندگی خود به من دستمزد دادند. من به این شکل به آنها جواب نخواهم داد.”

مدیر باشگاه به این نکته اشاره داشت که ” ما می خواهیم به بازیکنانی که جان باختند ادای احترام کنیم” و جیمی مورفی ادامه داد ” نه این بحث ادای احترام به آن ها نیست ، در این مورد هست که به دنیا نشان دهیم که چه کسانی هستیم ، نشان بدهیم که در مقابل فاجعه سر تعظیم فرود نخواهیم آورد و اینکه ما در آینده چه خواهیم شد بسته به این است که امروز چه رفتاری داریم ، من یک تیم درست می کنم و شما هم بعد از اینکه از این ساختمان بیرون رفتم ، جوانمردانه رفتار کنید . سوالی هست؟”

وی با این جملات مدیران باشگاه مجاب کرد که باشگاه منچستریونایتد کماکان به فعالیت خود ادامه دهد و با صحبت با مربیان تیم های دیگر ، از بازیکنان آنها که کمتر در ترکیب قرار می گرفتند و بازیکنان مازاد تیم خود بودند استفاده کرد و در طی چند روز تیمی تحویل داد که در اولین گام ۳-۰ شفیلد ونزدی را شکست داد و چندی بعد به فینال جام حذفی راه پیدا کرد.

8054188202_49cc8180b3_b

در مدت انتخاب بازیکن های جدید ، مورفی غرور خود و فلسفه باشگاه را حفظ کرد و نام های بزرگی از جمله دی استفانو بازیکن افسانه ای رئال مادرید که از طرف باشگاه رئال به یونایتد پیشنهاد شده بود را رد کرد.

وی در مدت ۴ ماه دوران نقاهت سرمت بازبی ، سرمربی منچستریونایتد و تیم ملی ولز بود و باشگاهش را به فینال جام حذفی و تیم ملی کشورش را برای اولین بار و آخرین بار به جام جهانی ۱۹۵۸ برد و حتی به دور یک چهارم نهایی نیز صعود کرد که در آنجا مقابل برزیل قدرتمند با تک گل پله ۱۷ ساله شکست خورد و در پایان نیز در آن جام جهانی به مقام ششم دست یافت .

پیشنهادات فراوانی از باشگاه هایی نظیر آرسنال ، چند باشگاه از برزیل و ایتالیا برای سرمربیگری به مورفی شد ، اما وی همه آنها رد کرد و با این جمله معروف تصمیم گرفت که به سمت دستیاری بازبی بازگردد : “چگونه می توان قیمتی برای تعصب و وفاداری تعیین کرد؟ ”

 

مورفی پس از اینکه مانع تعطیل شدن باشگاه شد ، حال باید به قول خود عمل می کرد و تیمی قدرتمند در کنار سر مت بازبی تحویل می داد ، در همین راستا وی بازیکنانی بزرگ نظیر “جرج بست” ، “نابی استایلز” ، “برایان کید” را به فوتبال معرفی کرد و با رشد دادن بازیکنان بازمانده از حادثه مونیخ ، نظیر “هری گرگ” ، “بیلی فولکس” و بابی چارلتون که قصد داشت فوتبال را کنار بگذارد به همراه خرید دنیس لاو تیمی قدرتمند ساخت که ۶ سال پس از آخرین قهرمانی یونایتد در لیگ ، بار دیگر در فصل ۱۹۶۴٫۶۵ و دو سال بعد در فصل ۱۹۶۶٫۶۷ بر بام انگلستان قرار گرفت .

درست یک سال بعد و در فصل ۶۷٫۶۸ و ۱۰ سال پس فاجعه مونیخ منچستریونایتد توانست به عنوان اولین تیم انگلیسی فاتح جام قهرمانان اروپا شود.

tumblr_m3z5tsDfuB1qbmj8io1_500

جیمی در در سال ۱۹۷۲ به دنبال دوست صمیمی اش بازبی بازنشسته شد تا بقیۀ عمر خود را با همسر و فرزندانش بگذراند. ولی اعتیادش به کار برای باشگاه موجب شد تا در پشت صحنه مشغول کار باشد و تا زمان مرگش به دنبال استعداد یابی برای باشگاهی باشد که به آن عشق می ورزید. از بین ستاره هایی که در آن روزهای بازنشستگی توسط او معرفی شدند، می توان به “استوارت پیرسون”، “استیو کاپل” و “گوردون هیل” اشاره کرد. همچنین وی به یونایتد توصیه کرد که “گری لینکر” جوان را به خدمت بگیرند که این امر میسر نشد.

51sxraSKq8L

افتخارات، اگر چه در راه او به وفور قرار داشتند، ولی در برابر کار اصلی او ناچیز هستند. تعصب وصف ناپذیر وی به باشگاه و شوق و حرارت او در کمک به نوجوانانی بیشمار برای تبدیل شدن به فوتبالیستهایی خوب خلاصه نمی شد ، بلکه بازیکنان خود را به “شخصیتها و انسانهایی ” بزرگ بدل میکرد. وی علاقه داشت که پس از مرگش به نیکی از او یاد شود و هنگامی که یکی از اعضای پیشین تیم از او پنهانی برای فدارکاریها و خدماتش به باشگاه تشکر می کرد، تازه آن موقع احساس غرور می کرد.

مورفی از عوام نمایی و علنی کردن توانایی ها متنفر بود. شاید حتی اگر او هنوز زنده بود، به چنین مقاله ای نگاه هم نمی انداخت!

وی که در ۸ آگوست ۱۹۱۰ متولد شده بود سرانجام در۱۴ نوامبر ۱۹۸۹ یا ۲۳ آبان ماه ۱۳۶۸ در شهر منچستر و در ۷۹ سالگی در گذشت. هر ساله در باشگاه منچستریونایتد و در پایان یک فصل فوتبالی به پاس خدمات ارزنده او به باشگاه ، جایزه جیمی مورفی به بهترین جوان سال باشگاه اعطا می شود و تندیس چهره وی در موزه باشگاه منچستریونایتد قرار گرفته است.

237C93BA39D14711B135810A56D630F2.ashx

شاید جیمی مورفی را بتوان مرد فراموش شده لقب داد ، مردی که خوب می دانست ارزش واقعی کارش را تنها مردمی درک می کردند که برایش مهم بودند ، مردم قلمرو منچستر یونایتد که تا ابد مدیون این مرد خواهند بود

jimmy3

۰ Comments